روسیه در امور جهانی

ساخت وبلاگ

Twitter Vkontakte RSS

برای استناد ، لطفاً استفاده کنید: بررسی متخصص ، 2023. "سرنوشت بشر دوباره با سرنوشت روسیه در هم تنیده است". روسیه در امور جهانی ، 21 (1) ، صص 50-65. doi: 10. 31278/1810-6374-2023-21-1-50-65

وقایع آشفته در صحنه جهانی منجر به تغییرات اجتناب ناپذیر می شود ، اما چه نوع تغییراتی؟آیا می توانیم با پایان بحران فعلی ، وضعیت جهان را بفهمیم؟ما از روشنفکران پیشرو از کشورهای خارج از جامعه غربی خواسته ایم تا افکار خود را به اشتراک بگذارند.

دکتر یاهیا اچ. زوبیر ، همکار ارشد غیر مقیم ، شورای امور جهانی خاورمیانه ، دوحه ، قطر

جوزف بایدن ، رئیس جمهور آمریكا در مارس 2022 اظهار داشت كه "اکنون زمانی است كه اوضاع در حال تغییر است ... سفارش جهانی جدید در آنجا خواهد بود ... و ما باید آن را هدایت كنیم. و ما باید در انجام این کار بقیه جهان آزاد را متحد کنیم. "ژوزپ بورل ، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا ، اتحادیه اروپا را با "باغ" مقایسه کرد و گفت: "بقیه جهان ... دقیقاً یک باغ نیست" بلکه "یک جنگل" است و جنگل می تواند به باغ حمله کند. "این دو جمله حاکی از آن است که جهان تک قطبی تحت سلطه ایالات متحده و اتحادیه اروپا با افزایش قدرتها ، یعنی چین و روسیه ، بلکه توسط جنوب جهانی ، که هژمونی غربی را رد می کند ، به چالش کشیده می شود. همچنین نشان می دهد که نخبگان غربی مایل به متحد کردن علیه سایر نقاط جهان هستند.

با کاهش سلطه ایالات متحده و اتحادیه اروپا ، سیستم موقت قطبی با افزایش قدرت به چالش کشیده می شود. این چارچوبی است که در آن جهان جدید ساخته می شود ، روشی که در آن نظم لیبرال مورد اعتراض قرار گرفته است. این که آیا یک جنگ سرد جدید در آن قرار خواهد گرفت یا خوش بین تر خواهد بود ، یک سیستم چند قطبی ظهور خواهد کرد.

سناریوی بدبینانه ، کوتاه از آرماگدون که یک جنگ جهانی سوم غیرممکن است ، این است که غرب از هرگونه راه حل دیپلماتیک و مسالمت آمیز برای درگیری روسیه و اوکراین جلوگیری می کند. در این سناریو ، غرب به امید ایجاد تغییر رژیم یا تکه تکه شدن روسیه ، جنگ همه جانبه علیه روسیه را از طریق عرضه گسترده سلاح به اوکراین ادامه خواهد داد. ایالات متحده و ناتو ضمن جلوگیری از رویارویی مستقیم با روسیه ، به دنبال این سیاست ادامه خواهند داد.

نتیجه درگیری تا حد زیادی نوع دنیای جدیدی را که پدیدار می شود تعیین می کند.

اما ، صرف نظر از نتیجه درگیری ، سیستم بین المللی تقسیم خواهد شد و چالش هژمونی غربی ادامه خواهد یافت. این مورد خواهد بود زیرا الگوهای پدیدار شده در دهه گذشته ادامه خواهد یافت. چین همچنان یک قدرت اقتصادی و فناوری پیشرو خواهد بود و روسیه به دنبال شناخت منافع خود به عنوان یک قدرت بزرگ ادامه خواهد داد.

نتیجه درگیری روسیه و اوکراین به دلیل بحران انرژی که باعث تضعیف بیشتر اتحادیه اروپا و ژاپن خواهد شد ، به نفع چین خواهد بود ، که باعث افزایش قوی تر و اتحاد چند بعدی سینو و روسیه خواهد شد. بنابراین ، ایالات متحده ، که از چین به عنوان "مهمترین چالش ژئوپلیتیکی" برای موقعیت غالب خود یاد می کند ، استراتژی مهمی در چین را در سطح جهان دنبال خواهد کرد. مناطقی که ایالات متحده افزایش استراتژیک چین را به چالش می کشد ، در درجه اول منطقه هند و اقیانوس آرام خواهد بود.

پیشرفت چشمگیری در جنوب جهانی آغاز شده است. درگیری روسیه و اوکراین شاهد تجدید نظر در عدم تعهد و امتناع از جنوب جهانی است که بسیاری از اعضای آنها دیگر مطیع مشتریان خود نیستند. غرب دیگر زمین اخلاقی را در خود جای نمی دهد. در جنوب جنوبی ، دولت ها و مردم هنوز به یاد خواهند آورد که مداخلات نظامی به رهبری ایالات متحده در بسیاری از نقاط جهان ویران شده است. این توضیح می دهد که چرا بیشتر جنوب جهانی علی رغم فشارهایی که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه اعمال شده است ، درگیری بین غرب و روسیه طرف نکرده است. این فشار در آینده احتمالاً شکست خواهد خورد زیرا بسیاری از افراد در South Global South به گروه های جایگزین مانند سازمان همکاری شانگهای و BRICS خواهند پیوست. South Global روابط خوبی با روسیه و چین حفظ خواهد کرد. بنابراین ، قلدری غربی منجر به تسریع در الگوی پیوستن به گروه بندی های جایگزین و فاصله گرفتن از ایالات متحده و متحدین آن خواهد شد.

نظم جهانی جدید شاهد ادغام ارزش ها و هنجارهای غیر غربی است که در روسیه ، چین و جنوب جنوبی پدید آمده است. این دقیقاً آن ارزشهایی است که به کاهش نظم لیبرال کمک کرده اند. استانداردهای مضاعف غربی که در گذشته اخیر حاکم بود باید به پایان برسد. بدون شک ، کشورهای غیر غربی به دنبال دنیای عادلانه تری ، بی عدالتی کمتر و پدر و مادر کمتری خواهند بود. آنها به تلاش برای سیاست های مستقل خارجی و عدم مداخله در امور داخلی خود ادامه خواهند داد. آنها با دولتهایی روبرو خواهند شد که توسعه واقعی را تقویت می کنند ، نه بهره برداری از منابع طبیعی آنها. کشورهای آفریقایی نشان داده اند که دیگر نمی توانند سیاست های نئو استعماری را تحمل کنند. این کار در یک سفارش جدید جهانی چند قطبی جدید ادامه خواهد یافت.

برای اینکه یک دنیای جدید پایدار و کمتر هرج و مرج ظاهر شود ، قدرتهای غربی باید بپذیرند که مدل لیبرال تنها الگویی نیست که باید دنبال شود ، چه رسد به تحمیل. صرف نظر از اینکه ارزش های غربی جذاب چقدر ممکن است باشد ، نمی توان آنها را به کسانی که آنها را به اشتراک نمی گذارند تحمیل کرد. هر ملت ارزشهای خاص خود را دارد. پذیرش نظم جدید جهانی که از مؤلفه های متنوع تشکیل شده است ، باعث کاهش تنش های جهانی بیشتر می شود و منجر به همکاری بیشتر در بین ملت ها می شود تا بتوانند با چالش های جهانی مانند تغییرات آب و هوایی ، آلودگی ، ناامنی غذایی ، تروریسم و فقر روبرو شوند. ناامنی غذایی ، افزایش قیمت مواد غذایی و انرژی ، کاهش استانداردهای زندگی و سایر بیماری ها باعث بی ثباتی نه تنها در جنوب جهانی بلکه در کشورهای توسعه یافته نیز می شود.

آگاهی از اینکه سلطه تک قطبی روز رستاخیز را به همراه خواهد داشت ، باید به عنوان یک تماس بیداری برای ایجاد نظم جهانی جدید که در آن نگرانی های امنیتی قانونی همه کشورها مورد احترام قرار می گیرد ، کار کند ، دنیایی که جایی برای دیپلماسی بی طرف وجود دارد. بازگشت به اصول Westphalian و امنیت جمعی ممکن است بهترین سناریو برای نظم جهانی جدید باشد.

حمید داباشی ، استاد مطالعات و ادبیات تطبیقی ایران در دانشگاه کلمبیا ، نیویورک

برای نسل من از ایرانی ها ، دو نهاد ادبیات متنوع و متنوع برای آگاهی از میراث ادبی خودمان جمع شدند: روسی و آمریکایی. ما به سختی هرگونه طعم و علاقه به ادبیات اروپایی (حتی شاهکارهای ادبیات فرانسوی ، انگلیسی یا ایتالیایی) را توسعه دادیم ، مگر اینکه کسی برای کشف زولا ، اورول یا پیراندلو از راه خود خارج شود. اما از هلکین به تورگنف از روسی تا تواین تا فاکنر از ادبیات آمریکایی ، رایج ترین عناصر طعم ادبی ما شد که ما به کاوش در جمالزاده ، هدیات ، گلستان یا چوباک پرداختیم.

این تا آنجا بود که برداشت های ما از علوم انسانی شکل گرفت. ما در علوم اجتماعی تجربه مشابهی داشتیم. تحصیلات اولیه من به عنوان دانشجوی کالج در ایران در اوایل دهه 1970 عمیقاً تحت تأثیر بورس تحصیلی روسیه در تاریخ ایرانی و اسلام بود. نام هایی مانند Vasyly Vladimirovich Bartold یا Ilya Pavlovich Petrushevsky ، در میان بی شماری ، به عنوان اصلی ترین درک ما در مورد جزئیات تاریخ خودمان درآمدند. من به یاد می آورم وقتی ترجمه های فارسی از این آثار ظاهر شد ، زیرا آنها از دیدگاه مارکسیستی محکم نوشته شده بودند ، ناشران نگران این بودند که ممکن است برخی از حساسیت های مسلمان را توهین کنند. بنابراین آنها یک محقق آموخته شیعه را برای نوشتن براق یا تفسیری درباره ترجمه های فارسی این کتاب ها دعوت می کنند. نتیجه به مزایای ما بود. حجم های تولید شده به این ترتیب تفکر متضاد را به ما آموخت.

اگر بخواهیم به دو جنبه مهم پیش بینی های فعلی و آینده خود مانند فاجعه محیطی و ضروریات یک شیوه دانش که از منافع خود میوپی فراتر می رود ، این چشم اندازهای همگام جمع شوند. هر زمان که در مورد منافع اقتصادی روسیه و ایران در دریای خزر خوانده ام ، بلافاصله جلب می شوم تا خودم را در وسط آن دریاچه باشکوه تصور کنم و به چیزهایی از منظر زندگی دریایی و صخره های مرجانی در اکوسیستم زیر آب نگاه کنم. این فقط نمونه ای از چگونگی قضاوت انتقادی همگانی است که باید از قبیله گرایی درگیر و پیروزمندانه فراتر رود.

ما می توانیم با تعجب فکر کنیم وقتی تعجب می کنیم که روندهای ژئوپلیتیکی احتمالاً در آینده پیروز می شوند و چنین روندهایی ممکن است برای روابط بین الملل معنی داشته باشد - یا به طور دقیق تر برای تعامل پایدار انسانی فراتر از مرزهای پیچیده آنها. همانطور که امروز سیاره شکننده ما را می بینم ، افزایش فزاینده منابع مادی ، پایین به هوای قابل تنفس و آب آشامیدنی ، که همه در اثر مصیبت های محیطی تشدید می شوند ، قبیله ای شایع ملل را افزایش می دهد که برای منابع کم نظیر از منابع انسانی رقابت می کنند. این در واقع یک چشم انداز تاریک است. اما آنچه که من از همان شرط و انتظار برای ظهور انتظار دارم و انتظار دارم این است که اجازه و در واقع ، گرده افشانی متقابل فرهنگ ها-دقیقاً مرزهای خصمانه خود را انجام دهیم. هنگامی که روسیه برای محافظت از منافع استراتژیک خود به اوکراین حمله کرد ، در بسیاری از رسانه های ایالات متحده و اروپایی ، رستاخیز ناگهانی روسوفوبیا کلاسیک رخ داد. در قطعه ای که من در آن زمان نوشتم به نیکولای گوگول مراجعه کردم و شجره نامه های اوکراینی و روسی او را برای جشن نبوغ ادبی که پیروز شده بود و هر دو وطن بومی خود را جمع کردم ، مشخص کردم.

آینده سیاره ما بدون شک شاهد افزایش تنش های بین المللی خواهد بود که باعث ایجاد اشکال خشونت آمیز زنوفوبی می شود.

کار اصلی پیش روی ما حرکت دقیقاً از ترس از بیگانگان و عبور از پل ها و مرزهایی است که جهان را از بین می برد.

اینها پروازهای خیالی نیستند. اینها جغرافیای واقعی تماس های انسانی است که توسط باینری های توهم آور مورد توجه قرار گرفته است: شرق در مقابل غرب ، مرد در مقابل زن ، سیاه بر روی سفید ، اروپا در برابر غیر اروپا.

من آنا آزاتووا ، ولادیمیر مایاکوفسکی ، ناظم هکمات ، فیض احمد فیض ، محمود درویش و پابلو نروودا را خوانده ام. هرچه ممکن است در ترجمه از زبانهای اصلی خود از دست داده باشند ، با تبدیل شدن به بومی به زبان فردوویس ، حافظ ، فروخزاد و احمد شملو ، به طور مضاعف به دست آورده اند.

Arvind Gupta ، رئیس و بنیانگذار بنیاد دیجیتال هند

جو لیبرمن یک بار گفته است: «... امنیت ملی ما فقط در محافظت از مرزهایمان نیست، بلکه در پل زدن شکاف هاست.»امروزه، سیستم چندجانبه ای که در طول دهه 1990 پدیدار شد، با شکاف های متعدد ناشی از اختلافات سرزمینی، رقابت تکنولوژیک و تغییرات آب و هوایی، دچار چرخش سیستماتیک می شود. چالش های امنیتی که دولت-ملت ها با آن مواجه هستند ناشی از نگرانی های مربوط به حاکمیت سرزمینی، تکنولوژیکی و اقتصادی آنهاست. با ظهور جهان چندقطبی، دولت-ملت ها باید با هموار کردن راه خود از طریق همکاری های خلاقانه برای جلوگیری از درگیری های غیر ضروری، پر کردن شکاف ها و پیگیری منافع ملی خود، با این چالش ها روبرو شوند.

مسیر رو به جلو در همه این حوزه‌ها نامشخص است، اما پیامدها - صلح، رشد اقتصادی و پایداری - اهداف مشترک همه دولت‌ها هستند.

اولین چالش، برداشت های متفاوت از سرزمین های جغرافیایی تحت کنترل دولت-ملت ها و حفاظت از مرزهای فیزیکی تعیین شده است. این چالش ادامه نظم جهانی قدیم است و اختلافات ناشی از آن، آمادگی نظامی، مجاورت جغرافیایی، توازن قوا و ثبات سیاسی در منطقه را مطرح می کند. حل این مسائل مستلزم استراتژی دفاعی زیرکانه، همکاری میان متحدان، ارتباطات تجاری و غیره است. سابقه سازمان ها و شرکای چندجانبه در حل این اختلافات مرزی مثال زدنی نیست. با این حال، راه رو به جلو، ظهور گروه‌های همفکر در میان دولت-ملت‌ها برای جلوگیری از اقدام یکجانبه از تغییر وضعیت موجود در مناقشات ارضی در مرزها و دریاهای آزاد است.

چالش دوم تامین حاکمیت تکنولوژیکی است. در طول همه‌گیری، مقامات دولتی و رهبران شرکت‌های چندملیتی درس‌های ارزشمندی آموختند که زنجیره‌های تامین مواد خام برای نیمه‌رساناها و فن‌آوری‌های حیاتی به دلیل اتکای آن‌ها به چند مرکز تولید در سراسر جهان به شدت تحت تأثیر قرار گرفتند. علاوه بر این اتکا، نقص‌های شدیدی در امنیت داده‌ها به دلیل جریان‌های فرامرزی داده و عدم پاسخگویی برای رفع مسئولیت نقض اعتماد وجود داشت. برای رسیدگی به مسائل زنجیره تامین، دولت-ملت ها شروع به تولید تجهیزات حیاتی - نیمه هادی ها و الکترونیک - در قلمرو خود برای مقاومت در برابر شوک ها کرده اند. دسترسی به جریان‌های داده‌های فرامرزی به دلیل موارد نامطلوب ژئوپلیتیکی که بر ژئواکونومیک زیربنایی غالب می‌شود، شدید می‌شود.

سرانجام ، اگر بتوانیم یک آستر نقره را در جایی که همگرایی در همه کشورها وجود دارد ، مشخص کنیم ، باید چالش تغییرات آب و هوایی باشد. مانند همه موضوعات بحث برانگیز ، همه تهدید را می پذیرند اما استراتژی حل این چالش به همان اندازه افراد در جدول تصمیم گیری متنوع است. با این حال ، نکته مشاجره ، تأمین اعتبار برای اتخاذ فن آوری های مقاوم در برابر آب و هوا و از بین بردن صنایع آلاینده است. اقتصادهای نوظهور اهداف بلندپروازانه انتشار خالص کربن صفر را تعیین کرده اند ، اما این بودجه شکاف هایی را که به دستور بین المللی به جبهه می رسد ، می بخشد. و با این حال ، پیشرفت چشمگیری در این جبهه وجود دارد.

در نتیجه ، هر ایالت می خواهد از حاکمیت ارضی خود محافظت کند ، از فناوری برای توانمندسازی شهروندان خود و ایجاد فرصت هایی برای معیشت پایدار استفاده کند. مسیر تأمین این منافع با چگونگی همکاری دولت های ملت برای ایجاد شکاف با ملل همفکر در حالی که منافع ملی خود را دنبال می کنند ، آسفالت می شود. نظم بین المللی باید این آرمان های کشورهای در حال توسعه را برای منعکس کننده جهان مطابق آنچه که هست ، منعکس کند.

Kishore Mahbubani ، همکار برجسته در موسسه تحقیقات آسیا ، دانشگاه ملی سنگاپور

هنگامی که مورخان آینده در مورد روزهای ما تأمل می کنند ، آنها متوجه می شوند که اروپا زمانی که قبلاً بر جهان مسلط شده بود ، به ویژه در نیمه نوزدهم و اول قرن بیستم. آنها متعجب خواهند شد زیرا به وضوح خواهند دید که اروپا ، به ویژه اتحادیه اروپا ، در قرن بیست و یکم راه خود را از دست داده است.

اتحادیه اروپا به یک دلیل ساده راه خود را از دست داده است. فراموش کرده است که ژئوپلیتیک ترکیبی از دو کلمه است: جغرافیا و سیاست. بدیهی است ، جغرافیای اتحادیه اروپا با ایالات متحده متفاوت است ، اما با وجود این ، بیشتر متفکران اتحادیه اروپا معتقدند که همگرایی کامل منافع بین اتحادیه اروپا و ایالات متحده در واقعیت وجود دارد ، در سه مورد ، واگرایی وجود دارد.

اولا ، نگرانی ایالات متحده از بازگشت چین قابل درک است. این توانایی خود را برای تسلط بر اقیانوس آرام از دست می دهد. اتحادیه اروپا هیچ منافع اساسی ژئوپلیتیکی در اقیانوس آرام ندارد. در عوض ، اصلی ترین تهدید ژئوپلیتیکی طولانی مدت برای اتحادیه اروپا از انفجار جمعیتی در آفریقا ناشی می شود. آفریقا از داشتن نیمی از جمعیت اروپا در سال 1950 به ده برابر جمعیت اروپا در سال 2100 می رود. مطمئناً به نفع اتحادیه اروپا است که توسعه اقتصادی آفریقا را برای جلوگیری از مهاجرت گسترده به اروپا ترویج می کند. بهترین شریک برای توسعه اقتصادی بلند مدت آفریقا چین است. بنابراین ، هنگامی که برخی از کشورهای اتحادیه اروپا به بیانیه ناتو که چین را "تهدید" توصیف می کند ، وارد می شوند ، آنها خود را با پای پیاده شلیک می کنند. آنها منافع ژئوپلیتیکی خود را قربانی می کنند.

ثانیاً ، با گذشت بیش از ده سال به عنوان سفیر سنگاپور در سازمان ملل ، به وضوح دیدم که ایالات متحده سیاست طولانی مدت برای تضعیف سازمان های چند جانبه مانند سازمان ملل تدوین کرده است ، زیرا سازمان ملل متحد قدرت یک جانبه ایالات متحده را که من مستند کرده ام محدود کرده است. همه اینها در همگرایی بزرگ. قابل درک است که چرا ایالات متحده این کار را انجام می دهد. با این حال ، قابل درک نیست که چرا اتحادیه اروپا از این سیاست های آمریکایی برای تضعیف سازمان ملل پشتیبانی می کند. به عنوان مثال ، اتحادیه اروپا در تلاش های آمریکایی برای کاهش سهم کمک های ارزیابی شده اجباری در بودجه WHO از 62 درصد در سال 1970 به 19 درصد در سال 2010 سازگار است. در بودجه 2022-2023 ، ارزیابی شده است که سهم دوباره به 15. 6 کاهش یافته است. درصداین سیاست با کاهش حجم منابعی که دسترسی قابل اعتماد به آن دارد ، باعث می شود که به هوی و هوس اهدا کنندگان خود (در درجه اول غربی) وابسته باشد و از ساخت برنامه های بلند مدت جلوگیری کند. اما همانطور که دو سال گذشته نشان داده است ، در دنیای مشکل ساز ، به نفع اتحادیه اروپا است که سازمان های چند جانبه را تضعیف نکنند.

ثالثاً ، اتحادیه اروپا نیز در ارتباط با امتیازات به دست آمده هنگامی که سهم اروپایی GWP به مراتب بیشتر بود ، غیر منطقی است. به عنوان مثال ، اتحادیه اروپا هنوز اصرار بر این قانون آناکرون است که رئیس صندوق بین المللی پول باید اروپایی باشد و اقتصادهای سریعتر آسیا را از این فرصت برای تأمین رهبری اقتصادی جهانی محروم می کند.

پس راه حل چیست؟ساده! اروپایی ها باید یاد بگیرند که به اندازه آسیایی ها عملگرا باشند و سعی کنند ترتیبات سیاسی فراگیرتر و نه منحصر به فرد تر ایجاد کنند. از این رو ، در شرق آسیا ، بیشتر کشورهای آسیایی علی رغم اختلافات روزافزون بین این دو ، سعی می کنند با چین و ایالات متحده روابط خوبی داشته باشند. و آسیایی ها ترتیبات منطقه ای مانند مشارکت جامع اقتصادی منطقه ای (RCEP) را توسعه داده اند که شامل هم متفقین چین و هم ایالات متحده مانند ژاپن ، کره جنوبی و استرالیا است. به طور خلاصه ، مسیر پیش رو برای اروپا واضح است: درسهایی از عمل گرایی آسیایی بیاموزید. به جای تلاش برای تسلط ، اروپایی ها باید یاد بگیرند که سازش و قدرت را به اشتراک بگذارند. کمی فروتنی نیز کمک می کند!

Rasigan Maharajh ، مدیر ارشد موسسه تحقیقات اقتصادی نوآوری ، دانشگاه فناوری Tshwane ، آفریقای جنوبی

در اواسط ماه نوامبر ، سازمان ملل تأیید کرد که گونه های انسانی ما به اندازه جمعیت به هشت میلیارد نفر رسیده است (2022). البته تقریب آماری ، این گسترش جمعیتی حاصل شده است ، در حالی که ما از پیش نویس گزارش در مورد ارزشهای متنوع و ارزیابی ماهیت پلت فرم علمی بین دولتی در مورد تنوع زیستی و خدمات اکوسیستم یاد می گیریم که "(U) تغییر آب و هوا و کاهش تنوع زیستیبر عملکرد اکوسیستم تأثیر می گذارد و بر کیفیت زندگی افراد تأثیر منفی می گذارد. »(2022). با این حال ، هیچ یک از این خصوصیات پیوند معاصر ما ، تضاد اصلی را که به آشفتگی بی سابقه ای که در دهه دوم هزاره سوم دوران مشترک ما را درگیر می کند ، کاملاً بیان نمی کند. بشریت زیستگاه خود را در سراسر کره زمین رشد داده و گسترش داده است تا حدی که دیگر فضاهای طبیعی "وحشی" یا بکر در هر نقطه از زمین وجود ندارد. ما به عنوان Homo sapiens ، ما به اندازه جمعیت ، مقیاس و گسترش دانش و انتشار دانش و انتشار آن در بین خودمان رسیده ایم. با وجود تداوم روابط تولید نابرابر و نابرابر ، ظرفیت ها ، قابلیت ها و صلاحیت های تولیدی ما همچنان به پیشرفت و رشد خود ادامه می دهد. به عنوان یک گونه ، چشم انداز دستیابی به رونق مشترک و متوسط برای همه در مرزهای سیاره ای بزرگ است.

متأسفانه ، نسل فعلی ما از اینکه به طور جمعی به دنبال تحقق چنین امکان مترقی باشد ، حواس پرت می شود ، زیرا ما تحت تأثیر تداوم نهادهای آناکرون که خودشان در خشونت مبارزات ، رقابت ها و مصالحه های قرن بیستم جعل شده اند ، گرفتار می شویم. با این حال ، دستاورد موقتی هژمونی در شرایط بسیار متفاوت ، همچنان به آگاهی از تعادل معاصر نیروها ادامه می دهد. در حالی که شواهد بیش از حد در مورد افزایش دقیق بودن ما ناشی از دستیابی به رشد بی پایان در یک سیستم زیست محیطی محدود همچنان جمع می شود ، افراد و با قدرت تمایل به انتخاب سود نسبت به زندگی مردم دارند. گونه های ما با یک حمله ویروسی زونا (Covid-19) روبرو شد. برخلاف آنچه باید منافع روشنفکرانه ما برای عمل جمعی ، همکاری و دلسوزانه در نظر گرفته می شد ، نهادهای حاکمیت جهانی مانند سازمان تجارت جهانی (WTO) ، از جمله دیگران ، به دنبال حفظ سود اقتصادی برای برخی از افراد در حالی که به خطر می اندازند ، به دنبال حفظ سود اقتصادی بودند. زندگی بسیاریبنابراین ، هیچ پیشرفت واقعی در گسترش تولید واکسن ها فراتر از الیگوپولیهای دارویی فراملی ، دو سال پس از آن که هند و آفریقای جنوبی پیشنهاد کردند که WTO از محدودیت های مالکیت معنوی در فن آوری های پزشکی مرتبط با COVID-19 چشم پوشی کند ، قابل تشخیص نیست. حفظ کمبود مصنوعی ، و اطمینان از سود به سمت پیشگویی های خود تحقق بخشنده فردریک جیمسون که "امروز ، تصور پایان جهان از پایان سرمایه داری آسان تر است" (2003).

بر اساس این مبنای مادی ، تصور مجدد عملی تر از جهان که ما می خواهیم ، نیاز داریم و باید خواستار آن باشد ، به طور فزاینده ای امکان پذیر می شود. روشنفکری انقلابی ، استیون بانتو بیکو ، تقریباً نیم قرن پیش استدلال کرده بود که "قدرتمندترین سلاح در دست ستمگر ذهن مظلوم است" (1971). این امر همچنان مرتبط و مناسب است زیرا ما با واقعیت های دوران فعلی خود در حالی که به دنبال اطمینان از بقای خود هستیم ، با واقعیت روبرو می شویم.

ما باید تشویق شویم که از طریق همکاری و همکاری عمیق تر ، ظرفیت های علمی و فناوری ، توانایی ها و شایستگی ها را پیش ببریم.

با ضروری تر شدن کالاها و خدمات عمومی ، باید از دانش بیشتر ، محصور کردن و دانش مناسب استفاده شود. فراوانی و رونق متوسط برای همه در مرزهای سیاره ای قابل دستیابی است ، اما ما همچنین باید به یک دستگاه ماکیاولی توجه کنیم که تقریباً پنج قرن پیش تشخیص داده بود که "(() در اینجا هیچ چیز دشوارتر برای انجام کار ، خطرناک تر یا نامشخص تر نیست. در موفقیت خود ، از اینكه در معرفی نظم جدیدی از امور صدرنشین شود. زیرا مبتکر در تمام کسانی که از نظم قدیمی سود می برند ، دشمنانی دارد و فقط مدافعان ولرم در همه کسانی که با نظم جدید سود می برند ، این ولگردی که تا حدودی ناشی از ترس از طرف مقابلشان است ... و بخشی از آن از باورنکردنی بشر ، که این کار را می کنند. تا زمانی که تجربه واقعی آن را نداشته باشند ، واقعاً به چیز جدیدی اعتقاد ندارند. »(1532).

Xiang Lanxin ، استاد ، تاریخ و سیاست بین المللی (Emeritus) ، بازدید کننده از محقق ، مرکز بلفر ، دانشگاه هاروارد ، مدرسه هاوارد کندی ؛مدیر ، انستیتوی سیاست امنیتی ، انستیتوی ملی چین برای بورس بین المللی SCO و همکاری های قضایی (CNISCO) ، شانگهای ، PRC

امروز به نظر می رسد که غرب به طور فزاینده ای علاقه مند به تحمیل "صلح جهانی" فراتر از دموکراسی ها است. جای تعجب آور نیست که "قیاس اوکراین" با سیاست تایوان چین ، که تایوان را به سمت موقعیت برلین شرق بالا می برد ، منعکس کننده یک ابزار بلاغی مورد علاقه غربی از خیر در مقابل شر است که توسط نوکنانسوریان در دولت بوش اختراع شده است. حمله روسیه به اوکراین اکنون فقط به عنوان مقدمه ای برای چیزی بسیار بدتر از آن دیده می شود ، گویی جنگ روسیه در اوکراین فقط هوای بد است و بنابراین تغییر آب و هوایی کشنده توسط پکن ایجاد می شود. به عبارت دیگر ، پوتین چیزی بیش از یک موسولینی بوفونی نیست که در دهه 1930 به اتیوپی حمله کرد. حرکت بزرگ هیتلر بعداً انجام خواهد شد.

این خطر در روابط "اکومنیک" غرب با چین آشکار است. در حالی که روسیه بخشی از تمدن مسیحی است ، چین رقیب شماره یک با ایالات متحده تعیین شده است ، یک "کافر" پیشرو در هر بعد ، دین ، فرهنگ ، سیاست ، تاریخ و حتی نژاد ، به متکلمان "صلح اکومنیک". همبستگی فراملی و "اجماع دو حزبی" در واشنگتن در مورد سیاست چین ممکن است ناگزیر از سیاست نه تنها تغییر رژیم ، بلکه تغییر "سیاست یک چین" به "یک چین ، یک تایوان" باشد. این می تواند منجر به محاسبات اشتباه از هر سه طرف ، پکن ، واشنگتن و تایپه شود. یک جنگ بین تنگه از همیشه بیشتر خواهد شد.

Dayan Jayatilleka ، دکترا در علوم سیاسی ، سفیر (سریلانکا)

برخورد پروژه های نظم جهانی در نقطه لولایی بشریت

  1. از جنوب جهانی ، دیدگاه آرزو من به یک نظم جهانی مطلوب این است که باید چند قطبی باشد و برای تعادل جهانی تلاش کند (دومی توسط سیمون بولیوار بیان شد و بعداً توسط خوزه مارتی تأیید شد). چند قطبی به معنای یک نظم جهانی دموکراتیک و کثرت گرا است که ما را قادر می سازد تا به طور خودمختار در سنتزها ، فیوزهای خودمان ، از منابع مختلف ، حتی مدعی تهیه کنیم. تعادل جهانی هرگونه قدرت را برای هژمونی بر ما انکار می کند.
  2. امروز این دیدگاه هنجاری متناقض هم مرتبط و هم بی ربط است. این مهم است زیرا باید بدانیم که مقصد ما باید در این دریاهای طوفانی باشد. این نه تنها به این دلیل که نظم جهانی فعلی با این اهداف آرزو دوقلو بسیار متفاوت است ، بی ربط است. نه تنها به این دلیل که نظم جهانی روان است ، در شار و انتقال. اما از آنجا که یک پروژه قدرتمند در حال بازی است که ضد این آرمان های چند قطبی و تعادل است و به دنبال این است که همه پیشرفت ها را به سمت آنها معکوس کند و دستیابی به آنها از نظر سیستماتیک غیرممکن باشد.
  3. با درک مجدداً روسیه و ظهور چین به عنوان تهدیدی برای هدف دیرینه رهبری جهانی و نظم جهانی تحت هژمونی دائمی غربی ، غرب جمعی پروژه ای را برای بازیابی و تحریک آن هژمونی قبل از بسته شدن پنجره فعال کرده است. تغییر در قدرت استراتژیک و اقتصادی جهانی. با شروع محاصره كشورهای اصلی اوراسیا-روسیه و چین-غرب هم اكنون به یك حمله بزرگ استراتژیک ، در جنگ پروکسی در جبهه غربی روسیه ، در اوکراین آشکار شده است.
  4. این دلیل این است که هشدارهای دیرینه توسط چهره های مشهور از کننان به کیسینجر علیه گسترش استراتژیک پس از جنگ سرد که شامل اوکراین است ، نادیده گرفته شد ، دقیقاً همانطور که خواست اخیر کیسینجر مبنی بر درگیری و نابودی درگیری ها بر اساس یک تشخیص مینی یاتا مانندحوزه های نفوذ در اوکراین به نفع تشدید باز از نظر برنامه ریزی ، تزریق سلاح ها ، تعامل فعال و اهداف استراتژیک سیاسی و نظامی نادیده گرفته شده است.
  5. اوکراین "مرکز طوفان" تضادهای جهانی است ، نقطه چگالش بین دو پروژه مدعی در مورد نظم جهانی و سرنوشت بشر - که از هژمونی غربی یک قطبی ، از یک سو و چند قطبی و معتبر تر است. نظم جهانی دموکراتیک ، کثرت گرا ، از طرف دیگر. هدف و سیاست اعلام شده غربی از شکست روسیه هدف بیشتر محاصره چین به منظور از بین بردن دستاوردهای خود و نقش بالقوه در نظم جهانی است.
  6. بار دیگر مانند جنگ جهانی دوم ، سرنوشت بشریت به طور غیرقابل تفکیک با سرنوشت روسیه در هم تنیده است و در جبهه روسیه تصمیم خواهد گرفت. آنچه در غرب علیه روسیه می جنگد ، دیگر جنگ ترکیبی یا حتی یک جنگ متعارف محدود نیست. این یک جنگ کامل است ؛جنگی که به شکل مطلق خود می رسد ، هرچند در یک قاب معمولی. ظرفیت بازدارنده متعارف دیرینه روسیه ، که مستقیماً از برتری نیروهای متعارف آن ناشی می شود ، به دنبال خرد شدن است و به طرز خطرناکی تنها یک عامل بازدارنده هسته ای غیرقابل تصور باقی می ماند.(شاید مارشال سرگئی آخرومایف قبل از پایان زندگی خود در سال 1991 ، این کابوس را به طور نبوی جلوه داد.)
  7. سرنوشت روسیه ، چین و خود بشریت به سه چیز بستگی دارد: (من) با توجه به ماهیت وجودی تهدید ، روسیه قادر به جنگ کامل ، مطلق اما در محدوده یک غیر هسته ای خواهد بود و اجتناب می کنددام سرباز؟(ii) در مواجهه با تهدید مشترک ، آیا روسیه و چین جهش کیفی را به سطح ادغام استراتژیک تبدیل می کنند که غرب جمعی به وضوح از آن لذت می برد؟(iii) آیا ارتش روسیه از طرفداری خود ، ارتش سرخ تزریق و الهام گرفته است؟

براهما چلانی ، استاد برجسته مطالعات استراتژیک در مرکز تحقیقات سیاست ، دهلی نو

امروز جهان در یک چهارراه قرار دارد و خطرات تشدید از جنگ طولانی اوکراین در حال رشد است. بنابراین ، ممکن است برخی به نظر برسد که یک درگیری جهانی آینده می تواند متفاوت از آنچه جهان تاکنون شاهد بوده است باشد. بحران بین المللی فعلی ، از این گذشته ، خطرناک ترین دوره از پایان جنگ سرد را نشان می دهد.

با این حال ، اگر کسی خطر مبادله هسته ای تصادفی بین قدرتهای بزرگ را حذف کند ، بعید است که الگوهای درگیری جهانی تغییر کند. رقابت و درگیری همیشه روابط بین الملل را مشخص کرده است.

برای مبتدیان ، نمی توان فرض کرد که رهبران آینده آینده با عقلانیت بیشتری نسبت به گذشته یا گذشته عمل خواهند کرد. امسال به تنهایی نمونه های زیادی از تصمیمات غیر منطقی توسط رهبران سیاسی را ارائه می دهد که مشکلات ژئوپلیتیکی و ژئوئوسوندی را از جمله یک بحران جهانی انرژی ایجاد کرده اند.

با نگاهی به آینده ، تصمیمات سیاسی غیر منطقی احتمالاً عامل اصلی درگیری جهانی است.

در مورد تهاجم های خارجی کشورهای حاکم ، اگر کشور حمله شده شروع به مقاومت در برابر مهاجم کند ، قدرت های رقیب احتمالاً به منظور خونریزی قدرت حمله کننده و کاهش قدرت خود در طولانی مدت ، به ملت مورد حمله حمله می شوند. این همان کاری است که ایالات متحده در دهه 1980 در افغانستان در برابر نیروهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی انجام داد ، و این دقیقاً همان کاری است که امروز در اوکراین انجام می دهد.

در برابر این پیشینه ، با اطمینان می توان نتیجه گرفت که درگیری بین المللی بعید است که به پایان برسد. این به معنای تأیید درگیری نیست بلکه بیان آشکار است - روابط بین الملل مربوط به اخلاق نیست بلکه در مورد تضمین یک مزیت نسبی است.

مهدی سانائی ، دانشیار روابط بین الملل ، دانشگاه تهران

هنگام پاسخ دادن به سؤال در مورد تفاوت بین دیپلماسی امروز و دیپلماسی کلاسیک ، می توانیم به سه چالش که دیپلماسی کلاسیک با آن روبرو است ، اشاره کنیم. دیپلماسی کلاسیک انحصاری را که در گذشته در اختیار داشت از دست داده است ، و اکنون تعامل بین المللی از انواع روش ها بهره مند می شود و دیپلماسی عمومی ، دیپلماسی رسانه ها ، دیپلماسی مردم و سایر اشکال دیپلماسی نیز نقش دارند ، بنابراین اکنون عرصه دیپلماسی بوده است. برای بازیگران جدید که گاهی اوقات تأثیر بیشتری نسبت به دیپلمات ها نشان می دهند ، باز شد.

علاوه بر این ، برخلاف دوره جنگ سرد ، که بهشت برای تحلیلگران و دیپلمات ها بود ، شرایط فعلی در حال تغییر سیستم بین المللی و غیرقابل پیش بینی بودن وقایع ، کار کردن از طریق دیپلماسی کلاسیک و شاید وضعیت فعلی شیوع آن را دشوار کرده است. جنگ ها و تلفات عظیم انسانی در دو دهه گذشته می تواند تا حدودی در مورد ناتوانی دیپلماسی مقصر باشد. به عبارت دیگر ، سرعت تغییر و تحول فراتر از سرعت به روزرسانی دیپلماسی است و این باعث کاهش کارایی دیپلماسی در حل مسائل شده است.

بزرگترین کار دیپلماسی جلوگیری از جنگ بوده است و امید است که دیپلماسی کلاسیک این توانایی را به طور کامل از دست ندهد.

سرانجام ، دیپلماسی به فعالیت در خلاء و عمدتاً غیر عمومی عادت کرده است ، و اکنون با رسانه های قدرتمندی که همه چیز را در سیاست خارجی بررسی می کنند ، و همچنین قدرت افکار عمومی تحمیل شده به تصمیمات سیاست خارجی ، دیپلماسی کلاسیک احساس راحتی نمی کندبشرافکار عمومی سیاست خارجی را قبل و بعد از تصمیم گیری همراه و رعایت می کند.

نکته آخر این است که دیپلماسی کلاسیک بین حفظ هویت آن و پیروی از قوانین و الزامات جدید با یک چالش اساسی روبرو است. بخش اساسی دیپلماسی کلاسیک آیین ها و پروتکل های بی اثر است که در صورت تکرار بسیار کسل کننده می شوند و یکی از آیین ها و تاج و تخت را که دیگر در وقایع تأثیر نمی گذارد ، یادآوری می کند.

در مورد تفاوت بین دیپلماسی در کشورهای شرقی و غربی ، ممکن است بگویم که دیپلماسی توانایی انجام گفتگو و روشی برای مذاکره برای حفظ درک متقابل و به دست آوردن بیشترین علایق و اهداف با تلاش کمتر است. مفهوم در غرب و شرق یکسان است. اما ما نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که دیپلماسی توسط دیپلمات ها و جامعه سیاسی متعلق به آنها تحقق می یابد. این جایی است که ما به اهمیت خصوصیات ، اولویت ها و فرهنگ سیاسی که در غرب و شرق به اندازه کافی متفاوت هستند ، روبرو می شویم!

کارلوس هنریک هاردیم ، سفیر ، جامعه شناس ، استاد انستیتوی علوم سیاسی در دانشگاه برسیلیا

چرا روسیه؟زیرا ، در نوشتن کتاب ، Raiz Das Coisas. Rui Barbosa: O Brasil E O Mundo ، که عمدتاً مربوط به اقدامات نماینده برزیل در کنفرانس دوم صلح لاهه در سال 1907 بود ، من آگاه شدم که اولین کنفرانس صلح لاهه توسط Tzar Nicholas II روسی فراخوانده شده است. من همچنین در دیپلماسی برزیل اشتباه کردم ، یعنی امتناع از شرکت در سال 1899 ، با استناد به مسائل داخلی به عنوان دلیل. برزیل و مکزیک تنها دو کشور آمریکای لاتین بودند که به دلیل داشتن نمایندگان دیپلماتیک در سن پترزبورگ ، دعوت شدند. مکزیک دعوت را پذیرفت. علی رغم عدم دستیابی به توافق در مورد خلع سلاح و داوری اجباری ، کنفرانس های صلح لاهه در سال 1899 و 1907 نیکلاس دوم را به عنوان یک شخصیت برجسته در سیاست بین المللی برای ارتقاء صلح تأسیس کرد. آنها موفق شدند دادگاه دائمی داوری (PCA) را تأسیس کنند ، هنوز هم تا به امروز بسیار فعال هستند و آنها پیشروهای لیگ ملل و سازمان ملل (سازمان ملل) به حساب می آیند. در کاخ صلح در لاهه تصویری از نیکلاس دوم وجود دارد.

صحبت از ماکس وبر ، بزرگترین دانشمند علوم اجتماعی قرن بیستم ، پس از نتیجه گیری کار خود در مورد پروتستانتیسم و سرمایه داری و پس از بازگشت از ایالات متحده در سال 1905 ، علی رغم انگیزه های متناقض وی ، "این امور روسیه بود که بیشترین او را به خود جلب کرد."کلمات میشل. باید در این رابطه تأکید کرد که شهود وبر در مورد مسیری که باید دنبال شود از کیفیت دانشگاهی مقاله های وی در مورد روسیه مهمتر است.

از آنجا که لحظه ای برای مطالعه کامل روسیه فرا رسیده است ، و نه تنها در "اتحاد جماهیر شوروی" باقی مانده است. رالف درندورف به من اظهار داشت كه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 ، بسیاری از "مؤسسات تخصصی" باید بسته شوند. من همچنین شهادت یوگنی پریماکوف را در مورد نقش آناستاس میکوویان در بحران موشکی کوبا در سال 1962 به یاد می آورم: پس از اطلاع از مرگ همسرش ، در میان یک جلسه مهم با فیدل کاسترو ، تصمیم گرفت ، هرچند که او را تکان داد ، ادامه داد و نتیجه گیری کردمذاکرات برای جلوگیری از درگیری هسته ای بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی ، نشان دهنده سطح بالایی از مسئولیت دیپلماتیک است.

در پایان ، "روسولوژیست ها تحت تعقیب هستند" در مسکو ، واشنگتن ، برزیل ، لندن ، پاریس ، برلین ، روم ، پکن و غیره.

سرگئی هروشفسکی نتیجه گرفت: "با یک کلام ، کیف یک شهر روسی و به ویژه شهری از فرهنگ روسیه است.""و تا زمانی که این شهر ، قلب روسیه کوچک ، روسی باشد ، در آن زمان کل منطقه. همیشه محبت و عشق زنده به فرهنگ بزرگ روسیه را حفظ خواهد کرد. "

معامله ارز ماتیک...
ما را در سایت معامله ارز ماتیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلا حاتمی بازدید : 323 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 12:56